سه ماهگی
3 ماهگی تقریبا روزای خوبی بودن هر روز که میگذشت تو بهتر و بهتر میشدی کم کم ساعت خابت رسید به 12،روزا هم کمی میخابی. دستبند جغجغه ایتو برات میبندم ولی زیاد متوجه اش نمیشی یه جغجغه با صدای بلندتر برات خریدم. وقتی باهات حرف میزنم انقد ذوق میکنی کلی دست و پا میزنی دهنتو یه عالمه باز میکنی و میخندی بعضی اوقاتم با صدا میخندی خیلی زیاد میخندیو حرف میزنی نگات که میکنم دهنت باز میشه تا بنا گوش اونم کجکی زبونتم میچسبه به سقفت و دست و پاتم میره تو هوا دختر خوش اخلاقی هستی ولی بعضی اوقاتم خیلی لوس میشی و بغل غریبه ها به قول ما لب بر میچینی و گریه میفتی خیلی هم ترسو هستیا موقع ترس دستاتو مشت میکنی و انگشتای پاهاتم جمع میکنی وقتی خیلی گرسنته و با ول...
نویسنده :
مامایی و بابایی
11:32